۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

آدم و حوا

آدم و حوا داشتن با هم بدمینتون بازی میکردن توپشون افتاد زیر یه بوته بعد حوا رفت به جای توپ یه سیب پیدا کرد و شروع کردن به بازی،حوا یه ضربه محکم زد خورد به شیشه درگاه الهی رو شکست خدا هم عصبانی شد البته این بار برای شیشه اونا رو انداخت بیرون تا برن دم خونشون بازی کنن.

۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

دماغ

امروز تو تاکسی  صندلی عقب نشسته بودم یکی هم کنارم بود ینی من وسط میشدم دیدم عِع عِع ...
یه دماغ گوشه خیابون وایساده  چادر هم سرش کرده بود...
آغای تاکسی بوق زد براشون و دماغ خانوم هم گفت مستقیم ... در رو وا کرد کیف رو زرتی ، ضرتی ، ظرتی ، ذرتی ، زرطی ذرطی ، ظرطی، ضرطی  انداخت تو ماشین بغل کیون من...که بشینه!!
من تو آینه یه نیگاه به آقای تاکسی انداختم گفتم میشه عقب رو دو تا حساب کنید  اونم که فهمید داستان چیه سریع گفت خانوم دماغ ما مستقیم نمیریم ببخشید و من در کیونم عروسی به پا کرده بودم که مانع از نشستن این دماغ چادریه بی شخصیت در کنارم شدم.

حالا انگار چه عَنیم بودااآ

آدم و حوا

آدم با خدا جلسه داشت یهو صدای آژیرای درخت سیب به صدا دراومد خدا زیر چونش رو خاروند گفت ینی چی شده؟شیطون ظاهر شد گفت قرار بود یه سیب بدم حوا بخوره جنتی خوردش و در رفت ، داستان آفرینش عوض شد.خدا هم آدم و حوا رو بیرون کرد تا بعد به جنتی رسیدگی کنه.

۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

آدم و حوا

حوا نشسته بود داشت برنامه آشپزی گلریز نگاه میکرد که داشت مربای سیب آموزش میداد  رفت سیب چید مربا درست کرد خوردن صب که خدا اومد درخت سیب رو آب بده دید عِع عِع سیبه نیست  هر دوتاشون رو از بهشت بیرون کرد.

بمال بمال

صبا مترو تهران چه بمال بمالیه!!!
زن و مرد نداره همه میمالن به آدم   بد بخت اونی که مجبوره به دیواره های مترو بماله..
بعد اون وسط یه زنه که لباس زیر میفروشه  خیلی برام عجیبه!!
مثلن کی اول صبی  حس خریدن شورت و سوتین داره؟

۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

انتخابات

به کوری چشم آمریکایی‌ ها و منافقین جنبش سبزی از همین حالا (5 روز به انتخابات) صندوق های رای پر شده.

آدم و حوا

آدم که نشسته بود داشت کشتی کج جنتی با یک آبلی سور(نوعی دایناسور) توی آتیش جهنم نگاه میکرد دید حوا داره جنتی رو تشویق میکنه و رقیب عشقی پیدا کرده.زود رفت دست حوا رو گرفت برد بهش سیب داد خدا هم هردوشون رو از بهشت بیرون کرد.جنتی هم یواشکی چادر سرش کرد و خودش رو جای مادر حوا جا زد با اونا از بهشت زد بیرون.

۱۳۹۰ بهمن ۲۸, جمعه

زادروز

 اون دوستایی که  تولدم رو تبریک گفتن دمشون گرم خیلی خیلی هم گرم

من شدیدن از همه شما نهایت سپاسگزاری رو دارم اصن یه وضی عاشقیت همتونم.

اما خواهشن به فکر کیون  صاب مجلس هم باشید پاره شد پارررررررره از بس  جواب دادم و سپاسگزاری کردم. :(

۱۳۹۰ بهمن ۲۷, پنجشنبه

۱۳۹۰ بهمن ۲۶, چهارشنبه

ژانر شناسی


اینایی که پلاک دبی میچسبونن به  ماشینشون  که کلاس بزارن همونایی هستن که سیگار بهمن رو تو جلد وینستون میزارن.


۱۳۹۰ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

گربه ها

گربه ها موجودات عجیبی نیستن اما گاهی وختا خیلی بیشعور میشوند و در میان انظار مردم کیون هم میگزارند.
من گربه ها رو دوست داشتم اما امروز که دیدم روی ماشین عــن  عصبانی شدم..چرا عن گربه ها مو دارد؟

در راستای مبارزه با تهاجم فرهنگی



ولــــنتــایــن  عَــــن اَســــت.

۱۳۹۰ بهمن ۲۰, پنجشنبه

عن!!

با اینترنت ایران هم رادیو جوان گوش میدادم هم دانلود میکردم 17 تا فایل بود   یهو اینترنت بهم گفت عَــــــن!!

صب هانه

امروز صبحانه یک کاسه تخمه آفتابگردون خوردم!

گل من گلی

رفتم شورت جدید بخرم اصن باورم نشد مرده اولین گزینه ای که جلویم گذاشت از این شورتهای بی ناموسی بود که رابطه‌ی خوبی با سولاخ کیون دارد  از همین بندی ها من گفتم آغا آغا مگر  آغایون هم از اینها می پوشین؟مرده هم گفت چرا که نع؟ یه لحظه یاد ندا در برنامه تلوزیونی و سرگرم کننده‌ی چرا که نع افتادم و آغاهرو شکل اون دیدم و خواستم  بهش تجاوز کنم...اما  بادیدن شورت دوم حس تجاوزکارانه ام پرید هی  دون ریختم گفتم بیوه بیوه بیوه بیوه اما حس تجاوز کارانه ام مرا پشم خودش هم حساب نکرد و رفت در حال رفتن که بود کفن کصخل این ندا نی که  و من به خودم اومد دیدیم مرده  چند شورت جدید هم برای من گذاشته ومن که مثل مرغ گردنم کج شده بود چند نمونه انتخاب کردم  اما به مزاجم خوش نیامد  برای همین یک شورت گلمنگلی خریدم  که وقتی کسی دید  قبل از هر کاری روحیه شادی داشته باشد.

۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

بوی جوراب

من خیلی از بوی بدن  و جوراب بدم میآید و همش دلم میخواهد همه جایم بوی خوب بدهد کلی هم حال میکنم با خودم تازه من  به خودی خود بوی خوب از خودم در میکنم نع فکر بد نکنید از اون بوها که از کیون بیرون می آید نع  بو های خوب خوب.اما در عوض یکی در منزل ما زندگی میکند که نسبت و جثه اش   پاهایش بوی قورمه سبزی همراه با بادمجون ترش 17 سال مانده میدهد.اصلن از کنار آدم رد میشود رنگ به رخساره نمیگزارد لامصب  آدم دلش میخواهد آن لحظه بمیرد و عنت میگیرد.

مخم گوزیده



نمیدونم چرا چند روزه همش شورتهایم را بعکس پام میکنم  بعد کلی عذاب میکشم  بعد در اولین رفتن به دست به آب متوجه میشوم گمام میکنم کمی  مخمان گوزیده است.

برادر

چند روز پیش یکی از برادران مسجد بالایی  به من گفت خیلی پرو شده ام و قرار است به زودی کیون مرا بدهد پاره کنند!!من هم ضمن تشکر از ایشان  پرسیدم چرا خیاطی که قرار است مرا پاره کند  سعی در دوختن کیون من نمیکند؟او ناراحت شد گفت حالا به من نشان میدهد  اما من اصلن دوست ندارم که این برادر به من  نشان بدهد کلن عقم  میگیرد اما او هی اصرار کرد که نشانم میدهد تا امروز که از خانه میآمدم سوار  ماشین شوم و بروم یک لقمه نان در بیاورم که سق بزنم دیدم  آستینم گیر کرد به دستکیره نع ببخشید دستگیره در هی من کشیدم هی اون کشید آستین پیراهنم پاره شد و دکمه اش پرواز کرد رفت طبقات پایینی  و از آنجایی که من خیلی از این وض بدم میآمد  ریدم به خودم و چون فکر میکنم همش قرارس دهنم سرویس شود با ترس و لرز رفتم بیرون دیدم عه..عه.. این همان برادر  که قرار بود کیون مرا پاره کند است که رفته روی دیفال و برچسب مشکی بهش چسبانده ام  تازه فهمیدم این برادر به آستین کیون میگفته و نشان دادن آن چیز بعضا آن چیز که من فکر میکردم نبوده بلکه قرار بوده که برود پیش خدا حوری بهش بدهد.

دل درد

من خیلی دلم درد میکنم خاله خان باجی خانوم میگوید من را سردی کرده است اما من میدانم هیچ وقت  این اتفاق نیوفتاده  خاله خان باجی خانوم اشتباه میگوید.من ناراحتم از اینکه در مورد من اینگونه فکر میکنند  شبها همش ناراحت میروم زیر پتو و همش خودم را مثل ساندویچ به پتو میپیچم که نکند یک بار بکند.اخر اگر شنیده باشید میگویند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها  اهتمالن خاله خان باجی خانوم هم چیز ها را دیده و خیلی خیلی  تجربه دارد و میداند که کی را کی کرده است.

۱۳۹۰ بهمن ۱۵, شنبه

نوایی نوایی



نوایی   نوایی   نوایی   نوایـــــــــــی. . .

هـــمه با وفـــایــــنــد  تــــــو کُصخُــل کــجــایی..!

بشاشید




ینی باس شاشید به این شانس ... شاشیدآآآآآ  نع اَسَن باید ریـــــــــــــــــــــــــد.


وال آ..

۱۳۹۰ بهمن ۱۳, پنجشنبه

جنتی و امام مقوایی

منم میخوام مقوایی بشم :((
منم میخوام مقوایی بشم :((
.
.
(عن بازی جنتی بعد از دیدن مراسم نمادین ورود عمام مقوایی)

آرمانهای امـــــــــــــــام !!

هنوز نمیتونم این عکسا  رو درک کنم!!


امـــــــــــــــام آمـــــــــد. . .




امـــــــــــــــام پـــیـــاده شد. . .




امـــــــــــــــام بـــه زیــــارت امـــــــــــــــام رفــــــت. . .




امـــــــــــــــام به آموزش و پرورش رفـــــت و در جــلــســه شرکت کرد. . .







وقــتی از امـــــــــــــــام پـــرسیدند چـــه حسی داری فرمود : هــــیـــچ مـــن پـــینــوکیــو نیستم.....این بود آن آرمانهای  امام راحل؟؟




 امـــــــــــــــام  شـــــما چـــای بــخــور . . . خسته ای از راه اومدی. . . دو سه خطی هم بد بنویس در مورد نخست وزیرت.


از مقوا تا گاندی

باز خوبه اینا خودشون یه تیکه کارتون  یه کارتون خواب رو  دزدیدن و ازش امام ساختن.



ولی من نگرانم ، امسال اگه دیده باشن که هندی ها به یاد گاندی  همه‌ی بچه دبستانی هاشون لباس گاندی پوشیدن سال دیگه چه آشفته بازاری میشه.