۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

برادر

چند روز پیش یکی از برادران مسجد بالایی  به من گفت خیلی پرو شده ام و قرار است به زودی کیون مرا بدهد پاره کنند!!من هم ضمن تشکر از ایشان  پرسیدم چرا خیاطی که قرار است مرا پاره کند  سعی در دوختن کیون من نمیکند؟او ناراحت شد گفت حالا به من نشان میدهد  اما من اصلن دوست ندارم که این برادر به من  نشان بدهد کلن عقم  میگیرد اما او هی اصرار کرد که نشانم میدهد تا امروز که از خانه میآمدم سوار  ماشین شوم و بروم یک لقمه نان در بیاورم که سق بزنم دیدم  آستینم گیر کرد به دستکیره نع ببخشید دستگیره در هی من کشیدم هی اون کشید آستین پیراهنم پاره شد و دکمه اش پرواز کرد رفت طبقات پایینی  و از آنجایی که من خیلی از این وض بدم میآمد  ریدم به خودم و چون فکر میکنم همش قرارس دهنم سرویس شود با ترس و لرز رفتم بیرون دیدم عه..عه.. این همان برادر  که قرار بود کیون مرا پاره کند است که رفته روی دیفال و برچسب مشکی بهش چسبانده ام  تازه فهمیدم این برادر به آستین کیون میگفته و نشان دادن آن چیز بعضا آن چیز که من فکر میکردم نبوده بلکه قرار بوده که برود پیش خدا حوری بهش بدهد.

هیچ نظری موجود نیست: