۱۳۹۱ مرداد ۴, چهارشنبه

حس مرگ

دیشب تا صب حس مرگ داشتم حس میکردم قراره بمیرم ...انگار سقف اومده بود چسبیده بود به سینه ام و فشار می اومد به بدنم
بدنم خشک شده بود و سخت نفس می کشیدم اصلن نفهمیدم با این تنگی نفس و با اینکه شر شر عرق می ریختم چطور خوابم برد.
خیلی حالم بد بود تا اینکه صبح بیدار شدم دیدم منه کصخل شورتم رو اشتباه پام کرده بودم.
خیلی بدههه خیلی..

هیچ نظری موجود نیست: